یک رقیب جدی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرمرد بی وقفه حرف می زند ، آنقدر سریع و پشت سرهم که حتی فرصت سر تکان دادن و تایید کردن هم به دیگران نمی دهد ! مهمان ها کم کم حوصله شان سر می رود و گوشی ها از توی کیف ها و جیب ها سربرمی آورند ؛ من اما به حکم مهمان بودن ترجیح می دهم حواسم به صاحب خانه و حرف هایش باشد که حالا بدجور رهسپار جاده خاکی شده اند! صحبت از انقلاب و قبل از انقلاب است و همان مثال تار عنکبوت بسته ی ثابت نگه داشتن قیمت خودکار طی 20 سال متمادی توسط نخست وزیر خدوم محمدرضا شاه!
توی تمام حرف های پیرمرد یک عبارت پررنگ وجود دارد : اقتصاد و من تنها با چهره ای متحیر به این ماجرای تکراری گوش می سپارم.
راستش هرطور که به قضیه نگاه می کنم به این نتیجه می رسم که مقایسه کردن اوضاع اقتصادی قبل و بعد از انقلاب ، آنقدرها هم کار دشواری نیست. هرچند حرف من امروز چیزی فراتر از این حرف هاست .
یکی از مهم ترین شعارهای دوران انقلاب مسلما شعار « استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی» است واولین عبارت این شعار رابطه ی نسبتا واضح و روشنی با اقتصاد دارد . استقلال اقتصادی آرمانی است که تحقق آن به هر کشوری این امکان را می دهد که بین دیگر ملت ها از عزت و اقتدار برخوردار باشد و قد علم کردن در مسائل دیگر و پابرجا ماندن در عقاید مخالف با دیگران را برایش ممکن می سازد . کشوری که در تهیه مایحتاج خود دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند هیچ وقت نمی تواند در رابطه با مسائل بین المللی و یا حتی داخلی ، رویه ای خلاف خواست کشورهای بالادستی خود پیش بگیرد .
ماجرا حتی می تواند فراتر از این حرف ها باشد ، کشوری که از استقلال اقتصادی برخوردار است می تواند نگاه و طرز فکرش را به دیگر کشورها دیکته کند ، چرا که در کنار تعداد محدودی از کشورها که خوی استکباری دارند ، ملت های زیادی وجود دارند که یا در گذشته تحت عنوان مستعمره ی کشورهای مزبور چپاول شده اند و یا در حال حاضر پشت واژه های رنگین و پرزرق و برق لغت نامه ی سیاست استعماری مثل دموکراسی و حقوق بشر و تبادل افکار و گفتگوی تمدن ها ! همان نقش قدیمی خویش را ایفا می کنند . مواد و منابع بکر و اولیه شان را به نازل ترین ترین قیمت واگذار می کنند و بعد مصنوعات و تولیدات حاصل از آنها را به قیمت گزاف خریداری و وارد می کنند .
با این توصیفات اگر کشور جدیدی وارد عرصه ی رقابت با تولید کنندگان انحصاری یک محصول شود ، در بین کشورهای خواهان آن محصول جایگاه متفاوتی نسبت به قبل پیدا خواهد کرد و به عنوان یک کشور مقتدر و بانفوذ مطرح خواهد شد .
از نگاه نگارنده یک از بارزترین مصادیق این ماجرا ، کشورهای آمریکای لاتین و ارتباطشان با جمهوری اسلامی ایران است . منطقه ای که روزی به حیاط خلوت آمریکا ، شهره بود امروز یکی از مهم ترین واردکنندگان محصولات ایرانی است و این یعنی ما توانسته ایم چند مصرف کننده ی بی چون و چرای دشمن را به نفع خود مصادره کنیم!
نمی دانم اصلا توانستم منظورم را درست منتقل کنم یا نه؟! شاید سادگی سطرهای اول با خطوط بعد خیلی سازگار نباشد اما بهرحال هر موضوعی ادبیات خاص خودش را دارد . ان شاءالله در مطالب بعدی کمتر مته به خشخاش خواهم گذاشت !!!....