سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مبانی بصیرت

مبانی به معنای شالوده ها،اعضا،اندام(فرهنگ معین)،اصول یا ارکان است.بر این اساس،مهم ترین مبانی یا ارکانی که بصیرت بر آن استوار است را با بهره گیری از قرآن و روایات و نیز اندیشهء حضرت آیة اللّه خامنه ای بیان می کنیم.

1 قرآن کریم(وحی الهی)

در رأس مبانی بصیرت،قرآن کریم قرار دارد؛چرا که قرآن،کتاب هدایت،نور،تبیان کلّ شی ء و کتاب بصائر است.در سورهء مائده،آیهء 15 دربارهء قرآن می خوانیم:

«قد جاءکم مّن اللّه نور و کتاب مّبین»؛

از جانب خداوند نور و کتابی روشنگر برای شما آمده است.در سورهء نحل،آیهء 98 نیز آمده است:

«و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لّکلّ شی ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین»؛

و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایهء هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.

«قد جاءکم بصآئر من رّبّکم فمن أبصر فلنفسه و من عمی فعلیها»

(انعام(6):104)؛ دلایل روشن از سوی پروردگارتان برای شما آمد؛پس هرکسی بینا شود،به سود خود اوست و هرکس از دیدن آن چشم بپوشد،خود زیان کرده است.

«هذا بصآئر من رّبّکم و هدی و رحمة لّقوم یؤمنون»(اعراف(7):203)؛ این آیات وحی،وسیلهء بینایی از طرف پروردگارتان و مایهء هدایت و رحمت برای جمعیتی است که ایمان می آورند.

در سورهء جاثیه،آیهء 20 نیز خداوند،قرآن را مایهء بصیرت مردم و نه فقط مؤمنان معرفی می کند. «هذا بصائر للنّاس»

براساس این آیات در بصیرت آفرینی قرآن،تردیدی وجود ندارد.در پرتو نور قرآن است که چشم دل ما بینا می شود و می توانیم حقّ را از باطل تشخیص دهیم.در پرتو انس با قرآن و عترت است که تداوم بصیرت ممکن می شود و بینایی ما قوام می یابد.

قرآن کریم بارها و با تأکید فراوان،یک سری پیامها و اوامر الهی را به انسانها ابلاغ می کند؛پیامها و اوامری از قبیل:چشمانتان را باز کنید،فکر و اندیشهء خود را به کار اندازید،از حواس خود به درستی بهره بگیرید،در خلقت آسمانها و زمین بیندیشید،در زمین سیر کنید و سرگذشت پیشینیان را ببینید و بینا شوید؛چون هر آنکه در این دنیا کوردل باشد،در آخرت نیز چنین است.

در سورهء حج،آیهء 46 می خوانیم:«آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند یا گوشهایی که با آن(ندای حق را)بشنوند؟!چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شود؛بلکه دلهایی که در سینه هاست،کور می شود».

البته تأکید بر قرآن کریم به مفهوم جدایی از عترت نیست،عترت؛یعنی نقل کبیر در کنار قرآن(نقل اکبر)،نقش کلیدی در بصیرت زایی و تداوم آن دارد.چه بسیار از بی بصیرتی ها در تاریخ اسلام که محصول جدایی از سنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و عترت آن حضرت بوده است.به تعبیر آیة اللّه جوادی آملی همانطور که نمی توان گفت:«حسبنا کتاب اللّه»،همانطور نمی توان گفت:«حسبنا العترة»و با اخذ یکی و ترک دیگری،اهل نجات بود(جوادی آملی،1381:217).

مقام معظم رهبری براساس همین آموزه ها،بر مبنا بودن قرآن کریم برای بصیرت تأکید دارند.

2 تقوا

مبنای دیگر بصیرت،تقواست که به معنای پیروی از اوامر و نواهی خداوند،رعایت حلال و حرام الهی،واجب و مستحب و مکروه و مقابله با خواسته های نامشروع نفسانی و شیطانی است. همان گونه که برای درک مفهوم بصیرت از قرآن کریم بهره گرفتیم،برای بصیرت یابی در مفهوم تقوا نیز به این کتاب آسمانی مراجعه می کنیم.ایمان به غیبت،برپاداری نماز، انفاق،ایمان به انبیای الهی،به ویژه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و یقین به آخرت(بقره(2):2 5)از آثار تقواست.تقوا،همراه نیکی است و نیکی،یعنی پارسامنشی؛یعنی در هر کاری از مسیر اصلی و قانونی آن وارد شویم؛نه از راه خلاف،گناه و جرم(بقره(2):189).

اگر غرب زده و شرق زده نشویم،ایمان به خدا،آخرت،فرشتگان،کتابهای آسمانی و پیامبران پیشین داشته باشیم،به محرومان و مستضعفان،کمک کنیم،علاوه بر اقامهء نماز، زکات بدهیم و به عهد و پیمان خود وفادار باشیم و در سختی ها و هنگامهء نبرد،استقامت کنیم،در چنین شرایطی صفت تقوا بر ما به درستی صدق خواهد کرد(بقره(2):177).

تقوا موجب می شود تا اگر دچار لغزش شدیم یا به خود ستم کردیم،از خدا غافل نشویم؛بلکه با یاد خدا و استغفار،خود را پاک کنیم و بر گناه اصرار نورزیم(آل عمران(3):134 135).

مطالب فوق به خوبی روشنگر آن است که بصیرت،دستاورد تقوا است و روشن ضمیری در پرتو تقوای الهی و پارسامنشی حاصل می شود؛زیرا انسان پرهیزگار،صاحب نوری است که راه را از چاه بر او مکشوف می کند؛از فرقان؛یعنی قوهء تشخیص حق از باطل برخوردار است و این همان مفهوم بصیرت یا روشن بینی است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بر مبنا بودن تقوا برای بصیرت چنین تأکید می کند: «آنچه که بصیرت و بینش انسان را در قضایای مختلف و در حوادث گوناگون و زیر غبار تبلیغات جنجال آمیز دشمنان،تضمین و حفظ می کند،دل پاک و نورانی مؤمن است...؛دلی که از ایمان برخودار است و منشأ تقوا در اندیشه و عمل است با تبلیغات دشمنان،گمراه نمی شود»(آیة اللّه خامنه ای،29/06/1382).

در نگاه ایشان تقوا و باخدابودن،این چنین راهگشا است:«اگر به خدا رو کردیم،خدا راه را باز می کند.

«و انّ الرحل الیک قریب المسافة»؛

یک قدم به سمت خدا برداشتن،دل انسان را روشن می کند،به انسان فتوح می بخشد،زنگارها را از جلوی بصیرت انسان می زداید و قدم بعدی و ادامهء راه را برای انسان،راحت تر می کند(همان،16/02/1371).

ایشان بی تقوایی را مانع بصیرت برمی شمرد و می فرماید:«نقطهء مقابل تقوا،غفلت و بی توجهی و حرکت بدون بصیرت است.خدا ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمی پسندد.مؤمن باید در همهء امور زندگی،چشم باز و دل بیدار داشته باشد(همان، 10/01/1369).

3 ولایتمداری

ولایت در لغت،مفاهیمی چون قرب،محبوبیّت،دوستی،اتصال و پیوند و حاکمیت و سرپرستی را شامل می شود(معین).از لحاظ عرفانی،این واژه،نزدیکی هر چه بیشتر به خدا را می رساند که به دنبال خود،اجازهء تصرف در امور و نیابت را دارد و به لحاظ سیاسی ،به معنای پیوند بین حاکم اسلامی و مسلمانان و همچنین سرپرستی یا ادارهء کلان نظام اسلامی است(امام خمینی،1372:36 ؛آیة اللّه خامنه ای،20/04/1369 و 10/04/1370 و .بنابراین،ولایت به معنای حکومت،زمامداری و سرپرستی است.

وقتی از ولایتمداری یا ولایت محوری سخن گفته می شود،منظور آن است که فرد و جامعه،محور و مدار زندگی خود را خدای بزرگ،انبیا علیهم السّلام،به ویژه پیامبر اعظم صلّی اللّه علیه و اله و ائمه اطهار و فقیه جامع الشرائط قرار دهند و در ذیل سلسله مراتب نظام ولایی؛ولایت اللّه،ولایت انبیاء،ولایت رسول اللّه،ولایت ائمهء اطهار و ولایت فقیه،تمام ابعاد زندگی خود؛اعم از سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و نظام اجتماعی را سامان دهند.

در روایات نیز وارد شده است که:«ما نودی بشی ء بمثل ما نودی بالولایة».(کلینی، 1304 ق،ج 18:2)؛یعنی در بین اصول و مبانی اسلامی،هیچ کدام به اندازهء ولایت، دارای اهمیت نیست و به آن دعوت نشده است.با توجه به این اهمیت و براساس دیدگاه مقام معظم رهبری،ولایتمداری فرد و جامعه را به شرح زیر می توان تبیین کرد:

«ولایت در یک انسان،به معنای وابستگی فکری و عملی هر چه بیشتر و روز افزون تر با ولیّ است.ولیّ را پیدا کن،ولیّ خدا را بشناس،خود را به او متصل و مرتبط کن،به دنبالش حرکت بکن؛به طوری که تلاش تو،تلاش او،جهاد تو،جهاد او،دوستی تو،دوستی او،دشمن تو،دشمن او و جبهه بندی های تو،جبهه بندی های او باشد...اما ولایت در یک جامعه به این است که اولا:ولیّ در آن جامعه مشخص باشد و ثانیا: منشأ و الهام بخش همهء نیروها،نشاطها و فعالیت های آن جامعه باشد؛قطبی باشد که همهء جویها و سرچشمه ها از او سرازیر می شود.مرکزی باشد که همهء فرمانها را او می دهد و همهء قانونها را او اجرا می کند.نقطه ای باشد که همهء رشته ها و نخها به آنجا برگردد.همه به او نگاه کنند.همه دنبال او بروند.موتور زندگی را او روشن بکند. راننده و پیش قراول کاروان زندگی در جامعه او باشد.این جامعه،جامعهء دارای ولایت است»(آیة اللّه خامنه ای،1370)

آیة اللّه خامنه ای در جای دیگری نیز مفهوم ولایتمداری یک جامعهء دینی را چنین تعریف می کند:«همهء اجزای آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز جامعهء اسلامی؛یعنی ولیّ متصل باشند و از درون،دارای یک اتحاد و ائتلاف باشند(آیة اللّه خامنه ای،حدیث ولایت،ج 47:3).

پس از روشن شدن مفهوم ولایتمداری،اکنون به رابطهء ولایتمداری با بصیرت می پردازیم.ولایتمداری از آن رو مبنای بصیرت سیاسی است که ولیّ امر جامعه با توجه به جایگاه بلندی که دارد و در قلّهء رفیعی که قرار گرفته است،نسبت به امور جامعه از همه بیناتر و هوشیارتر است.لذا توجه به او و اطاعت از او راه را از چاه به فرد و جامعه نشان می دهد.با توجه به اینکه ولی امر جامعه از مقام عصمت در عصر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و ائمهء اطهار علیهم السّلام و مقام عدالت در عصر غیبت کبری برخودار است و به دلیل تقوای بالایش،علاوه بر اینکه اخبار و گزارش امور جامعه و جهان در اختیارش قرار می گیرد،خداوند او را نسبت به حقایق بسیاری از امور آگاه می سازد.لذا توجه به بیانات،سخنان و فرامین ولی فقیه در جامعه،افراد را از گمراهی و انحراف بازمی دارد.

ولایتمداری ،نه تنها بصیرت زاست،بلکه تداوم بصیرت به ویژه بصیرت سیاسی انسان، بسته به تداوم ولایتمداری اوست.در این صورت است که بصیرت انسان،قوام می یابد؛ یعنی اگر ولایتمداری قطع شود،گمراهی و انحراف در کمین فرد نشسته است.در طول تاریخ اسلام،همین قطع رابطه با ولایت و مقابله با آن،بسیاری از خواص تأثیرگذار و با سابقهء ارزشمند را به بی بصیرتی کشانده است.

مقام معظم رهبری،ولایت را عامل شناخت حقیقت ها و تشخیص خط صحیح از خط انحرافی در واقع مبنای بصیرت و روشن بینی معرفی می کند:«اساسی ترین مسألهء دین، مسألهء ولایت است؛چون ولایت،نشانه و سایهء توحید است.ولایت،یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعهء اسلامی،متعلق به خداست و از خدای متعال به پیامبر و از او به ولیّ مؤمنین می رسد.آنها که در این نکته شک داشتند،دچار انحراف بودند و حقیقت را نمی فهمیدند؛هر چند ممکن بود سجده های طولانی هم بکنند!همان کسانی که در جنگ صفین از امیر المؤمنین رو برگردانند و رفتند،به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند،سجده های طولانی یک شب یا ساعت های متمادی می کردند،امّا فایده اش چه بود که انسان امیر المؤمنین را نشناسد.خط صحیح را که خط توحید و خط ولایت است نفهمد و برود مشغول سجده بشود!این سجده چه ارزشی دارد؟!بعضی از روایات باب ولایت نشان می دهد که این طور افراد که همهء عمرشان را عبادت بکنند،امّا ولّی خدا را نشناسند تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشارهء او معلوم نمایند،این،چه فایده دارد؟«و لم یعرف ولایة ولیّ اللّه فیو الیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(کلینی،1403 ق،ج 91:2)(آیة اللّه خامنه ای،پرتو ولایت(نافذ بصیرت).

رهبر معظم انقلاب اسلامی،یکی از توجهات امام خمینی قدّس سرّه به عنوان رهبر و ولیّ فقیه جامعه به مردم را در لزوم آگاه سازی دائمی مردم،معرفی می کند و می فرماید:«خود امام خمینی در سنین بالای عمر با حال پیرمردی از هر فرصتی استفاده کرد برای اینکه حقایق را برای مردم بیان کند.در دستگاه های تبلیغاتی جهانی،نقش تحریف و گمراه سازی،نقش فوق العاده خطرناکی است که امام به آن توجه داشت.وسایل ارتباطی فکری نامطمئن و وابستهء به دشمنان کشور و ملت،امام را وادار می کرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائما توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی می کند آنها را مکتوم نگه دارد،آشنا کنند.اینکه ما دائما به صاحبان بیان و قلم و تربیونهای مختلف توصیه می کنیم که هدف و همّت خود را بر تبیین صحیح حقایق قرار دهند،برای این است»(آیة اللّه خامنه ای،14/03/1380).

4 تفکّر(عقل)

تعقّل و تفکّر در نزد خدا از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است.در کتاب خدا، بارها انسان به تفکر دعوت شده است و بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی معرفی شده اند که عقل خود را به کار نمگیرند(انفال(8):22).بر این اساس،یک مبنای مهم برای بصیرت،تعقّل است.امام علی علیه السّلام از به خواب رفتن یا سبات عقل به خدا پناه می برد و می فرماید:«نعوذ باللّه من سبات العقل و قبح الزّلل»(نهج البلاغه،خطبهء 224)؛ یعنی از خوابیدن عقل و زشتی لغزشها به خدا پناه می بریم.

راه مقابله با خوابیدن عقل،اندیشیدن و تفکّر است.امام صادق علیه السّلام به ما چنین می آموزد:«فانّ التفکّر حیاة القلب البصیر کما یشمی المستنیر فی الظلمات بالنّور»(العاملی، 1414 ق،ج 170:6).

بنابراین،همان گونه که با کمک نور در تاریکی ها راه می پیماییم،اندیشه نیز به منزلهء نور قلب یا عقل،ما را به بصیرت می رساند. به تبع قرآن و عترت،رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بر جایگاه تعقل،تفکر و مکانت بلند عقل در اندیشهء اسلامی تأکید دارند.ایشان می فرماید:«در اسلام،یکی از منابع حجت برای یافتن اصول و فروع دینی،عقل است.اصول اعتقادات را با عقل بایستی به دست آورد،در احکام فرعی هم،عقل یکی از حجت هاست.

رهبر معظم انقلاب اسلامی،همچنین به ابتنای تشیع بر عقل و تفکر اشاره کرده، می فرماید:«ما از اوّل تشیع در تعالیم ائمه علیهم السّلام،به سوی عقل،منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین طور هم باید عمل بکنیم»(همان،17/08/1385).

اسلام و قرآن،حتی دربارهء اصیل ترین موضوعات دینی همچون«توحید»نیز روی تعقل و تدبّر تأکید می کنند.آیة اللّه خامنه ای در این باره می فرماید:«توحید،وادی بسیار با عظمتی است.امّا در چنین وادی با عظمتی،باز از مؤمنین و مسلمین خواسته اند که با تکیه به تفکّر و تدبّر و تعقّل پیش بروند.واقعا هم عقل و تفکر می تواند انسان را پیش ببرد.البته در مراحل مختلف،عقل به نور وحی و نور معرفت و آموزشهای اولیای خدا،تجهیز و تغذیه می شود.لیکن بالأخره آنچه که پیش می رود عقل است.بدون عقل نمی شود هیچ جا رفت»(همان،22/01/1369).

با اشاره به زندگی پیچیدهء امروز،فکر و اندیشه را عاملی برای افزایش بصیرت معرفی می کنند:«در زندگی پیچیدهء اجتماعی امروز،بدون بصیرت نمی شود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند،بیندیشند،بصیرت خودشان را افزایش دهند.معلمان روحانی، متعهدان موجود در جامعهء ما،از اهل سواد و فرهنگ،از دانشگاهی و حوزوی باید به مسألهء بصیرت اهمیّت بدهند؛بصیرت در هدف،بصیرت در وسیله،بصیرت در شناخت دشمن،بصیرت در شناخت موانع راه،بصیرت در شناخت راه های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع.این بصیرت ها لازم است»(همان،15/07/1388).

از نظر رهبر انقلاب اسلامی،مبنای کار جامعهء اسلامی بر تأمل،تدبّر،اندیشیدن و جوانب امور را دیدن است (همان، 02/02/1377)و کسی که عقل خود را به کار نمی گیرد، نه تنها به بصیرت نمی رسد،بلکه گمراه می شود و در تشخیص مصادیق عدالت به بیراهه می رود:«اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به کار گرفته نشود،انسان به گمراهی و اشتباه دچار می شود؛خیال می کند چیزهایی عدالت است؛در حالی که نیست و چیزهایی را هم که عدالت است،گاهی نمی بیند» (همان،08/06/1384).

مبانی بصیرت،لزوما منحصر در موارد چهارگانهء طرح شده نیست و می توان مبانی دیگری را نیز به این مبانی افزود.امّا از آنجا که بررسی و تحقیق بیشتر پیرامون این مسأله، نتایجی فراتر از گنجایش یک مقاله را دارد،لذا به مهم ترین مبانی آن اکتفا گردید.

نتیجه گیری

قرآن کریم از آن رو مبنای بصیرت است که کتاب نور،هدایت،تبیان کلّ شی ء و کتاب بصائر است.نیز از آنجا که به محکم ترین و استوارترین راهها هدایت می کند،در پرتو این نور ،چشم دل بینا می گردد.

جامعه اسلامی برای رسیدن به تکامل حقیقی باید رفتارش با بصیرت باشد.جبهه های معارض با اندیشه های دینی و ولایت فقیه ،از داخل و خارج،فکر اسلامی و توده مردم را نشانه گرفته و باعث تولید شبهه و درهم رختن معیارهای حق و باطل می گردد.که در چپنین وضعیتی ،بصیرت ،عامل مهم گذر از آشوبها و فتنه ها می باشد.

عبور از فتنه ها وپیروی از رهبری امری سطحی نیست،بلکه درک راه و قصد و هدف عالی ایشان و در مسیر آن راه قرار گرفتن است. با توجه به تحولات سیاسی اجتماعی امروز جهان اسلام و از جمله ایران اسلامی، یکی از مهم ترین مسائل جامعهء ما مسألهء بصیرت است.با آنکه رهبر معظم انقلاب اسلامی؛حضرت آیة اللّه خامنه ای مد ظله العالی بارها در سخنرانی ها و خطبه های جمعه و دیدارهایشان بر ضرورت کسب بصیرت تأکید کرده اند،مطالعات و تحقیقات شایسته ای در ابعاد گوناگون این مسأله صورت نگرفته است.

بر این اساس با توجه به نقش،جایگاه،اهمیت و ضرورت بصیرت و خلأ تحقیقاتی دربارهء آن،در این مقاله در پاسخ به این سؤال که مهم ترین مبانی و اصول بصیرت کدامند.از راه درون دینی؛یعنی تحلیل آیات و روایات و نیز با بهره گیری از اندیشهء مقام معظم رهبری معلوم می گردد که بصیرت،بر پنج مبنای اساسی قرآن کریم، تقوا،ولایتمداری و تفکّر عاقلانه و تحلیل استدلال عادلانه استوار است.