براندازی از طریق نفوذ؛ برنامه راهبردی ایالات متحده سهل اندیشان د
جریان پیاده نظام پروژه «نفوذ» در داخل با تیترهای رنگی در روزنامه های اصلاح طلب خودنمایی می کنند و با «بزک» آمریکا دانسته یا ندانسته شرایط نفوذ و براندازی را برای دشمن واقعی مردم فراهم می کنند. موضوع «نفوذ» و «براندازی» از آغازین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی در برنامه همه روسای جمهور ایالات متحده بوده است. موضوعی که به فاصله چندماه پس از انقلاب و پس از تسخیر سفارت آمریکا آشکار گردید. دخالت ایالات متحده در کودتای 28 مرداد که بعدها نیز توسط مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه سابق آمریکا تایید شد، انقلابیون را به این نتیجه رساند که برای جلوگیری از «نفوذ» آمریکا به ادامه دخالتهای این کشور در امورداخلی «جمهوری اسلامی ایران» پایان دهند. سیزده آبان 58 نزدیک به 9 پس از وقوع انقلاب، زمانی که هنوز نهادهای انقلابی درست پا نگرفته بودند و زعامت امور هم در دست دولت موقت بازرگان بود، دانشجویان پیرو خط امام(ره) در اقدامی که ساعاتی بعد توسط امام خمینی «انقلاب دوم» نام گرفت، سفارت ایالات متحده در ایران را تسخیر کردند. آنها می گفتند سفارت آمریکا، لانه جاسوسی بوده است. اسنادی که بعدها در سفارت آمریکا پیدا شد، شاهد ادعای دانشجویان بود. اسنادی که از برنامه ریزی های ایالات متحده آمریکا برای آینده فعالیت سیاسی در ایران و نفوذ در ساختارهای سیاسی و اقتصادی و پس از آن براندازی جمهوری اسلامی خبر می داد. این روزها و پس از گذشت سی و هفت سال از انقلاب اسلامی و در همه این سالها تلاش ایالات متحده برای براندازی پایانی نداشته است، اما پس از هر بار ناکامی این دولت استکباری به اتخاذ سیاستهای مذاکراتی روی آورده و بعد از مدتی دوباره جنبه خصمانه خود را در مواجهه با مردم در پیش گرفته است. اتفاقی که در فتنه 88 به صراحت رخ داد. در حالی که باراک اوباما در آستانه انتخابات ایران در سال 88از تغییر رویکرد در قبال ایران خبر داده بود، بعد از انتخابات و شروع اغتشاشات در تهران با حمایت از فتنه گران همه تلاش خود را برای براندازی در دستور کار قرار داد. برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا که توصیه های وی نقش مهمی در پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا داشت، در تاریخ 28 آبان 87 و در گفتگو با مجله آلمانی “اشترن” می گوید: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است، درباره ایران و برنامه هستهای ایران نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم؛ ما ممکن است حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیت آمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.» اوباما چند روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 گفته بود: من درباره وقایع ایران نمیتوانم سکوت کنم و عمیقاً نگران خشونتها هستم. هیچ راهی برای تأیید صحت انتخابات ایران وجود ندارد جهان بدون در نظر گرفتن نتیجه انتخابات، نظارهگر وقایع ایران است و از مشارکت مردمی الهام گرفته است ما دپیلماسی سرسختانهای را در قبال ایران دنبال خواهیم کرد. در ادامه ی همین اظهار نظرها کلینتون وزیر امور خارجه اوباما در دولت قبلی در مصاحبه با مجله آتلانتیک گفت:« سپاه پاسداران اساسا مسئول امور شده، بر ما واجب تر شده است که هر کاری می توانیم برای حمایت از کسانی که برای حقوق بشر و دموکراسی واقعی در ایران می کوشند انجام دهیم.» نهایتا کاندولیزا رایس از هدف اصلی و پیشین آمریکا یعنی براندازی خبر داد و در گفتگو با شبکه تلویزیونی ایبیسی گفت: «برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران هرکاری که بتوانیم، انجام میدهیم .» اگرچه تلاش های ایالات متحده در فتنه 88 ناکام ماند، اما این دولت استکباری را به اتخاذ سیاست های دیگری برای نفوذ در ساختار های سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایران و نهایتا رسیدن به هدف براندازی امیدوار کرد. با روی کار آمدن دولت یازدهم، گرای مشخصی در تغییر رویکرد ساست خارجی به آمریکاییها داده شد که در منظومه رفتاری روابط میان ایران و آمریکا دارای پیام های قابل تاملی بود. تماس تلفنی روحانی و اوباما در روزهای نخست ریاست جمهوری، پیگیری روند مذاکرات دونفره ظریف و کری و رسیدن به پیاده روی و نهایتا دست دادن ظریف با اوباما اگرچه فی نفسه شاید از سوی ناظران سیاسی بی اشکال جلوه کند، (که محل بحث است) اما در پارادایم فکری و چهارچوب رویکردی دولت سیگنال هایی جهت اجازه اتخاذ سیاست نفوذ را به ایالات متحده می داد. «سوزان مالونی» پژوهشگر ارشد مرکز سیاستگذاری خاورمیانه «سابان» در اندیشکده «بروکینگز» اندکی پس از روی کار آمدن حسن روحانی درباره ارتباط ایران و آمریکا به خبرنگار روزنامه اصلاحطلب «بهار» میگوید: «به گمان من، اصلیترین مانع در مسیر روابط دیپلماتیک مستقیم میان ایالات متحده و ایران بیمیلی دولت ایران برای از اولویت خارج کردن مواضع ضدآمریکایی بهعنوان اصل اساسی انقلاب و موجودیت نظام سیاسی این کشور است. همچنین مسؤولیتپذیری از جمله موارد مهمی است که 2 طرف باید آن را لحاظ کنند. باید توجه داشت دولتهای مختلف در ایالات متحده در زمانهای گوناگون فرصتهای لازم برای اعتمادسازی با تهران را از دست دادهاند و در برهههای مختلف تاریخی، واشنگتن سبب شده پیشرفت به سوی رابطهای سازندهتر صورت نگیرد. با این حال ظرف مدت 34 سال گذشته تمام رؤسای جمهوری ایالات متحده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه درصدد بودهاند به بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران بپردازند. تاکتیکهای به کار گرفته شده از سوی آنان همواره هماهنگ با مقاصد سیاسی ایرانیان نبوده است. امیدوارم شرایط به وجودآمده تغییر کند. امروز برای نخستین بار وضعیتی ایجاد شده که به نظر میرسد واشنگتن و تهران به تعامل و بهبود روابط و کنار گذاشتن بعضی اختلافاتشان تمایل پیدا کردهاند و دستکم مایلند به مذاکره بپردازند. این شرایط میتواند برای هر یک از طرفین مفید باشد.L این موضوع در رفتار های اوباما در دوران دوساله مذاکرات برای دستیابی به اهداف پساتوافق و فراتوافق و به عبارت دیگر «نفوذ» خود را نشان داد. «نشنال اینترست» درباره تغییر جهت ایران بعد از توافق نوشت: حرکت جدی به سمت مذاکره دوجانبه آمریکا و ایران، اساساً به صورت بالقوه راهی برای پل زدن بر شکاف میان 2 طرف بود. در اصل توافق هستهای تلاشی برای تغییر جهت نظام ایران است. «توماس فریدمن» ستوننویس نیویورک تایمز هم درباره این تغییر معتقد بود: در شرایط امروز، توافق اخیر هستهای بین ایران و آمریکا را باید یک تغییر بزرگ دانست. این توافق به تحریمهای اقتصادی علیه ایران پایان خواهد داد و میتواند مانند یک توربو شارژ برای تغییر در ساختار به وجود آمده از سال 1979 عمل کند. اثر این توافق حتی به حدی خواهد بود که شاید بتواند اساساً به این ساختار پایان دهد. اوباما چندی پیش به شکلی کاملا صریح درباره «تغییر در ذهنیت ایرانیان» در مصاحبه با وبسایت خبری میک (MIC) و در پاسخ به سوالات چند نفر از ایران و سرزمینهای اشغالی «نفوذ» را توضیح داد. «غزل حکمی» از ایران از اوباما پرسید چرا با تحریمهای سنگین تا این حد به مردم ایران فشار آورده و آیا راه دیگری برای رسیدگی به مشکل برنامه اتمی ایران نیافت؟ اوباما در پاسخ گفت: «متاسفانه راه بهتری برای انجام این کار نداشتیم. کاری که مجبور بودیم انجام دهیم این بود که تحریمهای شدیدتری اعمال کنیم تا ایران انگیزه بیشتری برای آمدن پای میز مذاکره داشته باشد. جوانها باید در ایران تغییر ایجاد کنند.» اوباما در ادامه، بخشهای دیگری از سناریوی «تغییر رژیم در ایران» را مطرح کرد: «باید تحولی، حتی تدریجی، در داخل ایران روی دهد تا به این نتیجه برسند که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران این کشور یا تهدید به نابودی اسرائیل یا رساندن سلاح به حزبالله که در لیست گروههای تروریستی[!] است باعث میشود ایران در چشم بخش بزرگی از جهان منزوی شود و به شما تضمین میدهم در لحظهای که حکومت ایران دست از این شعارها و رفتارها بکشد، به لطف اندازه، استعدادها و منابعش فورا شاهد بالا گرفتن نفوذ و قدرتش در جهان خواهد بود». بی تردید رفتارهای سوال برانگیز و ماجراجویانه در سیاست خارجی دشمن را به پروژه «نفوذ» امیدوار کرده است تا از طریق این پروژه براندازی را دنبال کند. توافق هسته ای اولین گام در این ماجرا بود که اخیرا مورد حمایت اسراییل نیز قرار گرفت و ادعای پیشین دولتی ها در به انزوا کشاندن رژیم اشغالگر قدس در جامعه جهانی را زیر سوال برد. چندی پیش روزنامه هاآرتص نوشت: کارشناسانی در بخش مربوط به ایران در دستگاه اطلاعات نظامی اسرائیل معتقدند توافق هستهای که قدرتهای بزرگ با ایران به آن دست یافتند، دارای نکات مثبت زیادی است. این کارشناسان معتقدند توافق به دست آمده با ایران دارای نکات مثبت زیادی است که باید به اطلاع افکار عمومی اسرائیل رسانده شود. یکی از مقامات ارشد ارتش اسرائیل نیز چندی پیش در نشستی گفته بود: رویدادی چشمگیر در ایران در جریان است و تحولات ایران، تاریخی به نظر میرسد. تشکیلات دفاعی اسرائیل با استفاده از تجهیزات جاسوسی پیشرفته به دقت ایران را تحت نظر داشتهاند و شرایط این کشور را با توجه به آشنایی نزدیک با پیشینه، شرایط و تاریخ آن تجزیه و تحلیل میکنند. هنوز کسی در ارتش اسرائیل، اطلاعات ارتش، موساد یا وزارت دفاع فعلاً به رقص در خیابان نخواهد پرداخت. آنچه از تهران دیده و شنیده میشود، موجب به وجود آمدن امید زیادی در میان مقامات دفاعی اسرائیل شده است. با همه جدی بودن پروژه نفوذ برخی «سهل اندیشان داخلی» به امید وعده های نسیه دشمن و بی توجه به آینده جمهوری اسلامی و مصالح کشور رفتارهای ماجراجویانه از خود نشان می دهند. این افراد اخیرا از سوی رهبر انقلاب نیز مورد انتقاد قرار گرفتند؛ ایشان در سخنرانی اخیر خود با پاسخ به شبهه «مذاکره امام حسین(ع) با ابن سعد» که سال گذشته از سوی رییس جمهور مطرح شد، گفتند: یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. جریان پیاده نظام پروژه «نفوذ» در داخل با تیترهای رنگی در روزنامه های اصلاح طلب خودنمایی می کنند و با «بزک» آمریکا دانسته یا ندانسته شرایط نفوذ و براندازی را برای دشمن واقعی مردم فراهم می کنند.