سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منابع زندگانی کوروش

منابع زندگانی کوروش

نقشه هوایی مقبره کوروش بزرگ توسط ارنست هرتسفلد

مهم‌ترین منابع کلاسیک برای زندگانی کوروش، هرودوت، گزنفون و کتزیاس است. مهمترین منابع شرقی، رویدادنامه معروف نبونئید، شاه کلدانی است که از کوروش شکست خورد و گزارش خود کوروش، استوانه کوروش است.[5]

در میان منابع کهن یونانی موجود که درباره? کوروش هخامنشی سخن گفته‌اند، مهم‌ترین آنها هرودوت، کتزیاس و گزنفون هستند. با بررسی نوشته‌های هرودوت، کتزیاس و گزنفون متوجه می‌شویم که که در روزگاران پس از مرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، جاذبه‌ها و دافعه‌های شخصیت وی، مانند مردان بزرگ تاریخ، سرگذشت او را نزد ایرانیان در هاله‌ای از ابهام روایات گوناگون و متناقض فرو برده بود. به نظر می‌رسد، می‌توان گزارش‌های ایرانی درباره? کوروش را به 3 دسته تقسیم کرد: روایت دوستداران، روایت مخالفان، روایت میانه‌روها.[6]

از میان 3 مورخ مشهور یونانی، گزنفون به تبعیت از کوروش جوان، روایت دوستداران کوروش بزرگ را گزارش کرد؛ کتزیاس به پیروی از فضای حاکم بر دربار اردشیر دوم، روایت مخالفان کوروش را نقل نمود؛ و هرودوت تحت تاثیر طبع معتدل و شخصیت معقول داریوش - که تا روزگار اردشیر یکم هخامنشی نیز تداوم یافت - روایت اعتدالیون و میانه‌روها را درباره? کوروش در بیان آورد.[7]

هرودوت

از میان منابع کهن، نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند.[8] مورخین معاصر، معتقدند که هرودوت همواره مسائل مهم تاریخی را با افسانه‌پردازی آمیخته است. هرودوت دوران کودکی و رشد کوروش را بر اساس افسانه‌های عامیانه و غیرواقعی نقل می‌کند.[9] هرودوت، صفاتی کاملاً منفی به کوروش نسبت می‌دهد و این صفات، گاه جتی جنبه غالب به خود می‌گیرند، گرچه تصویر سنتی، جنبه‌های مثبت شاه را مخدوش نمی‌سازد و بر آن اثری ندارند. کوروش نیز گاه ممکن بوده سختگیر و بی‌مدارا، تندخو و آتشین‌مزاج شود. عاقبت کار او نیز، تصویری از اندیشه هرودوت درباره فرمانراویی توسعه‌طلب است که وقتی از حد خود فراتر رفته، قادر به تحقق اهداف خود نگشته است. منتهی هرودوت، به رغم احتیاط‌های خود نسبت به برخی سنت‌های شفاهی درباره کوروش (مثل آنهایی که منشا ایرانی دارند)، نتوانسته درباره جذابیت شخصیت پادشاه پارس، مقاومت کند.[10]

گزنفون

درباره گزنفون و کتاب او، «سیرت کوروش» (یا کوروش‌نامه) باید گفت که سرشت تخیلی و تصور کتاب او تا مدت‌ها، مورد قبول خاورشناس‌ها بوده است؛ اما این کتاب، امروزه در شمار آثار ویژه ادبی طبقه بندی شده است. این کتاب، گرچه بازتاب مشاهدات شخصی گزنفون در مقام نویسنده (سرباز و شاهد عینی سبک زندگانی پارسی‌ها) است، و گرچه ممکن بوده بعضی اطلاعات درباره پارسی‌ها را در میان خوانندگان خود بدیهی فرض کرده باشد، اما هرگونه سنجش و ارزیابی کوروش‌نامه، به عنوان کتابی تاریخی، پذیرفتنی نیست. چگونگی ارزیابی دیگر آثار او درباره پارسی‌ها و یونانی‌ها، مسئله دیگری است. در گذشته، بر منش یونانی این کتاب به درستی، تاکید شده و آن را با «آیینه‌های شاهزادگان» قیاس کرده‌اند که حاصل مباحثات درباره دولت آرمانی (و سیاست‌مدار آرمانی) بوده که در قرن چهارم پیش از میلاد، در هلاس مقبولیت و محبوبیت عام زیادی داشته است. با وجود این، دانشمندان پسین‌تر، این تصویر را مرتبط با حماسه سنتی ایران و فولکلور ایرانی دانسته‌اند. گرچه دانش امروزی ما، اهمیت نسبی این دو عنصر را می‌تواند تمایز دهد، روشن است که گزنفون، خواستار ترسیم چهره‌ای جذاب از کوروش بوده است.[11]

کتسیاس

به عقیده اشمیت، گرچه بخش عمدهِ منبع اصلی نوشته‌های کتسیاس درباره پارسی‌ها (کتاب پرسیکا) در دست نداریم، اما کسانی همچون نیکلاس دمشقی، فوتیوس، همچنین مورخین پس از گزنفون، شامل آلیان، آتنئوس (Athenaeus )، فالرون دمتریوس (Demetrius of Phaleron)، نیکلاس دمشقی، پلوتارک، پلینی، استفانوس بیزانسی، استرابو و یونس تیتزیس (Joannes Tzetzes) و سودا از او نقل کردند. گرچه قسمت کوچکی از آثار او در این آثار پراکنده به چشم می‌خورد، ولی می‌توان با قاطعیت گفت که او، «یکی از پدران رمان‌نویسی تاریخ» است.[12] دیاکونوف هم معتقد است که نوشته‌های کتزیاس جنبه? داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس درباره? واقعه? یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتزیاس نادرست است.[13] در حالی که جعفری دهقی، روایاتی که از ژوستین و نیکلای دمشقی به نقل از کتزیاس ارائه می‌دهد، را زاییده? مقاصد سیاسی و تبلیغاتی می‌داند.[14] کتزیاس ادعا می‌کند که از سالنامه‌های رسمی ایرانی و مشاهدات شخصی‌اش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کرده‌است ولی بررسی‌های بیشتر نشان داده که وی حتی به زبان‌های شرقی آشنا هم نبوده‌است. اگر کتزیاس از سالنامه‌های رسمی استفاده می‌کرد، ممکن نبود آنچه را که نمی‌داند نداند ولی در عوض چیزهایی را «می‌داند» که وجود آن‌ها در سالنامه‌های رسمی، محال محض است. با این حال، نمی‌توانیم تماماً از نوشته‌های کتزیاس صرفنظر کنیم زیرا وی زمان درازی را در ایران هخامنشی بسر برد و با هخامنشیان زیادی رابطه داشت و روایات زیادی را شنیده‌است و گاهی در بین مطالب بی‌ارزشی که نقل می‌کند، یک نام یا روایتی یافت می‌شود که محال است خود او جعل کرده باشد.[15]

منابع یهودی

در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادی‌های اجتماعی و دینی را اعلام کرد. بنی‌اسرائیل نیز مشمول چنین قانونی شد و کوروش آنها را مخیر کرد که در بابل بمانند یا به سرزمین کنعان در ساحل مدیترانه بازگردند. در خصوص آنان که به کنعان بازگشتند، کوروش تمهیداتی را برای بازسازی هیکل یا معبد سلیمان فراهم آورد و استقرار آنان را در آن منطقه تسهیل کرد. این رفتار برای یهودیان، که نقطه? مقابل رفتار اسارت‌بار بابلیان بود، کوروش را به قهرمانی برای قوم یهود بدل ساخت که جایگاه ویژه‌ای در متون دینی آنان یافت. در شماری از کتاب انبیا از کتب عهد عتیق، نام کوروش به‌عنوان منجی برده‌شده و گاه اقدام او در جهت آزادسازی یهود از اسارت، به‌عنوان یک مأموریت خودآگاه یا ناخودآگاه الهی تلقی شده است. نمونه‌ای از این یادکرد را می‌توان در کتاب دوم تواریخ ایام (22:36-23)، کتاب عزرا (1، 4:3-5، 5:13-17، 6:3، 14) کتاب اشعیا (28:44، 1:45 به‌بعد، 1:46-2، 47) و کتاب دانیال (21:1، 6:29، 1:10) بازجست.[16]

به اعتقاد ویزه‌هوفر، نبایستی منابع یهود (کتاب دوم تواریخ، کتاب عزرا و کتاب اشعیاء نبی) را به منزله سند تاریخی محسوب کنیم. چرا که یهودیان، همچون گزنفون، روایتگر تصویرگر شخصیتی نیک، از کوروش بودند. از نظر او، این نوشتارها، نویدبخش یا توصیف‌گر «نقطه عطف الهی و لاهوتی» برای اسرائیل هستند. کوروش، همچون «ابزار عمل تاریخی یهوه» ظاهر می‌شود، که به دوران تبعید آنان پایان می‌بخشد و دوران تازه‌ای را شروع می‌کند. حتی خاروشناسان، تردید دارند که آیا کوروش، به راستی فرمان بازگشت یهودیان تبعیدی به موطن خود و بازسازی معبد هیکل و استقرار مجدد کیش یهود در اورشلیم را صادر کرده است، یا اینکه این یک فرض پیش‌بینی‌گرایانه از جانب یهودیان بود که از جانب خدا، منجی فرستاده شود و این کردارها را انجام دهد.[17]

استوانه کوروش

چاپ تمبر استوانه کوروش، در اسرائیل

منشور کوروش نیز به نوبه خود، سندی تلقی نمی‌شود که به طور تصادفی به دست ما رسیده باشد. این استوانه، نوعی کارنامه‌ای است که برای فرمانروای جدید تدوین گشته و معرف صفات او علیه پس‌زمینه‌ای است که ظاهراً به قدردانی از مردوک (خدای شهر بابل) می‌پردازد. بنابراین مناسب چارچوب نبرد ایده‌گرایانه شاه قدیم و جدید است؛ و درباره منش کوروش، کمتر سخن می‌گوید و بیشتر حاکی از تلاش‌های وی برای مشروعیت‌بخشی به خود و مهارتش در استفاده از سنت‌ها و الگوهای محلی، برای تحقق اهداف خویش است.[18]

اسناد رسمی

نوشتار(های) وابسته: ایرانیان در بابل هخامنشی

حدود شش‌هزار اسناد قانونی، اقتصادی و دیوانسالاری از اسناد شخصی و بایگانی معبد بابلی‌ها در دوران هخامنشیان پیدا شد که تا کنون منتشر گشتند. این اسناد با زبان اکدی و لهجه پساایلامی، بر روی الواح گلی مکتوب شدند. این اسناد شامل متون قرار، گرونامه، قرارداد برای فروش و کرایه زمین و خانه‌ها، رسید پرداخت مالیات، بایگانی اقدامات دربار و ... هستند. پانصد تا از این اسناد، نامه‌های اداری یا شخصی هستند. اکثر این متون متعلق به دوران‌های پادشاهی کوروش، کمبوجیه و داریوش یکم هستند. حدود بیست تا از آنها در مناطق اکباتان، پرسپولیس، هومدشو (در مجاورت پرسپولیس)، شوش و دیگر شهرهای غربی و جنوب غرب ایران کشف شد. این اسناد، نماینگر شرح معمالات تاجرهای بابلی در ایران هستند یا در چند مورد محدود، بابلی‌هایی هستند که در آنجا سکونت گزیدند.[19]

منابع پسین‌تر

موسی خورنی چندین بار در تاریخ خود،‌ از کوروش نام می‌برد. او می نویسد:«او (تیگران) کوروش را یاری کرد تا سیطره مادها را براندازد». خورنی در کتاب دوم،‌ لشکرکشی کوروش بر علیه لیدیه را آورده است.[20]