زندگی نامه کوروش بزرگ 4
ذوالقرنین
اما آن قوچ صاحب شاخ که (در رؤیا) دیدی، پادشاه پارسیان و مادیان میباشد...
نقشبرجسته? انسان بالدار یکی از ستونهای بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است که روزگاری روبروی دو درگاه تالار مسقف ستوندار قرار داشتند.[136] برخی از پژوهشگران این نقشبرجسته که شاخهای قوچ و بالهای عقاب دارد را تصویر کوروش میدانند. درباره? این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شده که یکی از آنها این است که نقش مذکور ذوالقرنین یعنی «صاحب دو شاخ» است. درباره? شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که بهواقع ذوالقرنین چه کسی بوده، بهطور قطعی مشخص نشدهاست.
ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات 82 تا 95 سوره کهف دلایلی آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[137][138] علامه طباطبایی درباره? ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشتهاست که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبولتر است.» در تفسیر نمونه از نظریه? انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریه? برتر یاد شدهاست و بر تأئید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شدهاست. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.[139]
نقشبرجسته انسال بالدار

علیرضا شاپور شهبازی انتساب نقشبرجسته? انسان بالدار را به ذوالقرنین را نادرست میداند. او معتقد است این نقشبرجسته نمیتواند تصویر کوروش باشد، به دلیل آنکه در هنر جهان باستان نمونهها و همانندهایی دارد.[140] والتر هینتس، این نگاره را ربالنوع فنیقی و روح نگهبان کاخ کوروش میداند.[141]
کوروش در هنر و ادبیات جهان
گزنفون گزارش میکند که همسر یکی از دشمنان کوروش، پانتهآ نام داشت و بدست وی اسیر شد ولی با وجود تمام زیباییاش، کوروش به او دستدرازی نکرد. این داستان در ابتدای قرن شانزدهم در آثار شاعر ایتالیایی ماتئو باندلو و نویسنده? انگلیسی، ویلیام پینتر و همچنین درامنویس آلمانی، هانس زاکس با اشعاری چنین مفهومی را بهتصویر کشیدهاند. پیر منفره، خالق کوروش پیروز در سال 1628 و آنتوان دانشه (کوروش 1706) جوانی کوروش را با روشی بسیار مثالزدنی تشریح کردهاند. گستردهترین رمان نوشتهشده در مورد شاهنشاه ایران، کتاب آرتامن یا کورش بزرگ (به فرانسوی: Artamène ou le Grand Cyrus) است که شامل 13?000 صفحه بوده و توسط نویسنده? فرانسوی، مادلن دو سکودری به رشته? تحریر در آمدهاست. شاعر آلمانی، کریستوف ماتین ویلند برای بدست آوردن امتیاز از پادشاه پروس، در اثر خود بهنام آئینه طلایی (به آلمانی: Goldenen Spiegel)، حکومت فریدریش دوم را پادشاهی جدید کوروش نامید.[142]
از زمان تأکید بر اهمیت و ارزش مذهبی پادشاه، در شمار زیادی از نگارهنماها با موضوع کوروش در کلیساها و صومعهها، بهصورت گستردهای روبرو هستیم. برای نمونه آثار ویترای صومعه ابسدورف شهر اویلتسن در نیدرزاکسن آلمان را میتوان نام برد. نوشتههای کنت لوسنا که بر پایه? تعالیم گزنفون از کوروش بود، برای شارل لو تمرر، دوک بورگوین، بصورت چهار فرش دیواری درآمد که هماکنون این آثار در کلیسای نوتردام شهر بون کشور فرانسه نگهداری میشوند. نقاش آمریکایی بنجامین وست، تابلویی را برای جرج سوم پادشاهی متحده کشید که نگارهای تأثیرگرفته از گزنفون و بخشش شاه ارمنستان توسط کوروش است. پرتره? نقاش ایتالیایی، جووانی بندتو کاتیلونه، نمایی از کوروش شیرخوار و سگ مادهای را بهتصویر کشیدهاست و دیگر نقاش اهل ایتالیا، پیترو دا کورتونا تابلویی بهنام نجابت کوروش در برابر پانتهآی زیبا دارد.[143]
از قرن هفدهم میلادی، شخصیت کوروش گزینه? رایجی در موضوع اپراها شد، از جمله آنتونیو برتالی که در سال 1661 میلادی قطعه? رشد کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro crescente) را ساخت. فرانچسکو کاوالی در سال 1654 در اپرانامهای از جی سی سورنتینو بخش کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro) را گنجاند. از شعرهای پیترو پاریاتی اپراهایی همچون کوروش (به ایتالیایی: Ciro) در سال 1709 توسط توماسو آلبینونی و کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) در سال 1716 توسط آنتونیو لوتی ساخته و پرداخته شدند. از اپرانامه? شاعر معروف پیترو متاستازیو، در سال 1737 میلادی بالداساره گالوپی و 1744 نیکولو جوملی قطعه? شناخت کوروش (به ایتالیایی: Ciro riconosciuto) را ساختند، یوهان آدولف هاسه در سال 1751 میلادی، شناخت کوروش را عرضه کرد و جواکینو روسینی نیز در سال 1812 اپرای کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) را با متنی از اف. آونتی بروی صحنه آورد.[144]
مایکل اچ هارت نویسنده? کتاب صد، کوروش را به عنوان 87اُمین انسان تأثیرگذار در تاریخ جهان معرفی کردهاست.[145]
کوروش در روایات شفاهی ایران
بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی میبیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیه? اول پارسی است بیرون میآید و همه? جهان را فرا میگیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا میآورد که کوروش بزرگ آیندهاست آستیاگ دستور میدهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانواده? شبانی میپروراند و چون مسئله آشکار میشود، هارپاگ کفاره? این گناه را بسیار سخت میپردازد.[147]
همانندیهایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه مییابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور میدهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامهاست. با همه? اختلاف در جزئیات، همانندیها را در داستان هرودوت و شاهنامه میتوان چنین طبقهبندی کرد:[148] افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آسیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای اینکه خانوادهاش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ کنگدژ پناه میبرد و سپس در دریای چیچست ناپدید میگردد و کیخسرو دستور شکنجه? گرسیوز برادر افراسیاب را میدهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم میکند. پایان زندگی کوروش نیز آنچنانکه گزنفون نقل میکند و وصیتهای او، صحنههای روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد میآورد.[149]
کوروش در کتابهای تاریخ مسلمانان

ابن بلخی از کوروش همچون کسی که یهودیان را آزاد ساخت و آخرین پادشاه آشور را شکست داد یاد کرده است. نام کوروش به صورت کرش ذکر شده است، ولی یقین آن است که این نام باید همان کوروش باشد. حمزه اصفهانی از کوروش یاد میکند، او را با بهمن یکی میشمرد و مینویسد که یهودیان میپندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است. مسعودی نیز مینویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود ولی ایرانیان او را بهمن مینامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را بیرونی به دست میدهد. اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، میبینیم که او نامهای کیانی را با نامهای هخامنشیان برابر دانسته است. بیرونی در اینجا میکوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[151] ابوریحان بیرونی پیشنهاد میکند که کیقباد پس از اسرحدون (شناخته شده با نام زَو بن تهماسب) حکومت کرد و کیکاووس همان بخت النصر بود و نسل سوم بعد از کیقباد است؛ کورِش همان کیخسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته است.[152]
آرامگاه کوروش بزرگ
آرامگاه کوروش بزرگ در فاصله? حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد قرار داد. این اثر در سال 2004 میلادی به عنوان زیر مجموعه? پاسارگاد تحت شماره? 1106 در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست.[153]
آرامگاه کوروش بر روی سکوی مرتفعی قرار گرفته که این سکو خود نیز از قطعات تراشیده شده? سنگ تشکیل شدهاست. بر بالای سکو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. این اتاق 2?10 متر پهنا، 3?17 متر طول و 2?10 متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودی کوچک و باریکی است. آرامگاه به وسیله? سنگهای شیروانیمانند سهگوش پوشیده میشود، ارتفاع کامل ساختمان حدود 11 متر است.[154] ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از 11 متر است. سکوی اول که پله? اول را تشکیل میدهد، 165 سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود 60 سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بودهاست، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً 105 سانتیمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک 57?5 سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعده? اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، حدود 6?40 متر در 5?35 متر است.[155]
آرامگاه کوروش که بهاحتمال زیاد پیش از مرگش و به فرمان خودش ساخته شدهبود، در همه? دوران هخامنشی مقدس بهشمار میرفت و به خوبی از آن نگهداری میکردند.[156] در دوره? اسلامی، این بنا به «مشهد مادر سلیمان» معروف بود و نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کوروش بزرگ است، رابرت کرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال 1818 میلادی از پاسارگاد دیدن کرده بود.[157]