نگاهی به مواضع ضد و نقیض آمریکا در سوریه
گرت پورتر در تحلیلی ضمن غیرواقعی خواندن طرح صلح آمریکا درباره سوریه تاکید کرد بحران سوریه ناشی از سیاست های آمریکاست.
پایگاه اینترنتی میدل ایست آی نوشت: ائتلاف ضد بشار اسد به رهبری آمریکا همچنان کج دار و مریض به سوی هدف اعلامی اش یعنی آغاز مذاکرات صلح بین دولت سوریه و کسانی که اکنون به عنوان “مخالفان” از لحاظ سیاسی قابل قبول تلقی می شوند به پیش می رود. اولین نشست برای این مذاکرات قرار است روز اول ژانویه برگزار شود اما از هر دو طرف، هیچ کس لحظه ای فکر نمی کند که این مذاکرات در آینده ای قابل پیش بینی برگزار شود. ایده حل و فصل سیاسی بحران سوریه اعتبار چندانی ندارد و واقعیت های سیاسی – نظامی در سوریه اجازه چنین راه حلی را نخواهد داد. گروه های مخالف که حاضرند نوعی توافق با نظام بشار اسد را تصور کنند قادر به انعقاد چنین توافقی نیستند و سازمان هایی که می توانند به جنگ با نظام دمشق پایان دهند هیچ علاقه ای به پذیرش راهی جز تغییر این نظام با توسل به زور ندارند.
علاوه بر این تناقضات بزرگ، روسیه آشکارا با طرح آمریکایی ها مخالف است؛ طرحی که بر اساس آن گفته می شود بشار اسد باید استعفا کند اما روسیه همچنان چنین درخواستی را غیرقانونی می داند. تناقض بین ادعاهای طرح آمریکایی ها و واقعیات سیاسی – نظامی سوریه در کنفرانسی که چندی پیش در ریاض برگزار شد به منصه ظهور رسید. این کنفرانس که مورد حمایت آمریکا و دیگر «دوستان سوریه» بویژه انگلیس، فرانسه، ترکیه، قطر و امارات عربی متحده بود قرار بود گسترده ترین تجمع گروه های مخالف سوری به استثنای گروه های «تروریستی» باشد. با این حال، حزب کرد اتحاد دموکراتیک (PYD) که در سوریه از سوی آمریکا مسلح شده است با اصرارهای ترکیه از کنفرانس کنار گذاشته شد.
یکی از اهداف کلیدی کنفرانس ریاض ظاهرا وارد کردن احرار الشام، قدرتمندترین نیروی مسلح مخالف خارج از داعش در به اصطلاح بازی مذاکرات آتش بس بود. با این حال، دعوت کردن از این سازمان دیر یا زود الزاما نتیجه معکوس خواهد داد. احرار الشام چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ نظامی، ارتباط تنگاتنگی با جبهه النصره که شاخه سوری القاعده است دارد. علاوه بر این، این گروه به صراحت از ایده سازش با نظام دمشق انتقاد کرده است.
احرار الشام حاضر به شرکت در کنفرانس ریاض شد اما در نهایت از تن دادن به توافقات صورت گرفته در آن امتناع کرد. در واقع نماینده احرار الشام در این کنفرانس خواستار سقوط نظام بشار اسد با همه ارکان و نمادهای آن و تحویل آنها به دادگاه برای محاکمه شان شد. اما این برنامه پیش بینی شده در فرآیندهای مذاکراتی نبود که در آن پیشنهاد شده است بشار اسد پس از دوره انتقالی از قدرت کنار رود و اینکه نهادهای امنیتی دولت پابرجا بمانند. در روز دوم کنفرانس نیز نماینده احرار الشام با این شکایت که برگزار کنندگان کنفرانس از قبول اصرار وی در خصوص هویت «اسلامی» مخالفان خودداری کرده اند اعلام کرد از کنفرانس خارج می شود.
امتناع احرار الشام از ورود به این بازی آشکارا نشان می دهد که در کل اقدامات صورت گرفته تناقضی بنیادین وجود دارد. با این حال، احرار الشام تنها سازمان مسلح بزرگ نبود که شرکتش در کنفرانس ریاض مساله جنگ منافع را نشان می دهد. جیش الاسلام که ائتلافی متشکل از شصت گروه مسلح سلفی در اطراف دمشق است و جهتگیری های مشابهی با احرار الشام دارد به دست زهران علوش سلفی رهبری می شد و در کنار احرار الشام و جبهه النصره مبارزه کرده است. در ماه آوریل گذشته، علوش (که چند روز پیش کشته شد)، درسفری به استانبول با رهبر احرار الشام ملاقات کرده بود. علوش و ائتلافش نیز همچون متحدان نزدیکشان ایده حل و فصل سیاسی اختلافات با دولت سوریه، چه با اسد و چه بدون اسد را رد کرده بودند.
حال اگر روشن است که کنفرانس ریاض و طرح مذاکرات صلح در مجموع آن عملی نخواهد شد پس چرا دولت اوباما آن را تبلیغ می کند؟
پاسخ این سوال را باید در سیاست آمریکا در سوریه جستجو کرد. اولا اینکه دولت آمریکا در اواخر سال 2011، در دوره ای که مطمئن بود نظام سوریه در حال سقوط است، تغییر این نظام را به عنوان هدف خود انتخاب کرد. حتی اگر آمریکا با تفاوت قائل شدن بین اسد و ساختار نظام وی اندکی از این هدف اعلام شده عقب نشینی کرد، بدون تحمل تحقیر ناشی از اذعان به شکست و زیان های گسترده سیاسی در سطح ملی نمی تواند از درخواستش برای استعفای اسد عقب نشینی کند.
دوم اینکه، دولت اوباما با ادامه سیاست تغییر نظام سوریه به متحدان سنی اش در منطقه بویژه ترکیه و عربستان سعودی اجازه اقداماتی را داده است که قبلا حاضر به انجام آن نبود. اوباما تسهیل رفت و آمد مبارزان خارجی از سوی ترکیه را تحمل کرده است و آنکارا، دوحه و ریاض گروه های مدنظر خود را به سلاح تجهیز کرده اند. در نتیجه در سالهای 2013 و 2014 داعش، جبهه النصره و احرار الشام و جیش الاسلام به عنوان اصلی ترین گروهایی که نظام اسد را به چالش می کشند ظهور کردند
سوم اینکه کاخ سفید به طور رسمی از جبهه النصره و احرار الشام فاصله گرفته اما همزمان با آن به همکاری نزدیک با متحدان سنی این گروه ها ادامه می دهد زیرا واشنگتن به حمایت مالی از فرماندهی جیش الفتح که تحت تسلط جبهه النصره و احرار الشام هستند ادامه می دهد تا به کمک به نیروهای تحت امر آنها برای ایجاد جدی ترین تهدید برای نظام بشار اسد تاکنون ادامه داده باشد. موضوع دیگر در خصوص این سیاست این است که دولت اوباما اقدامات خود برای این مذاکرات صلح غیرواقعی را حدود یک سال مانده به پایان ریاست جمهوری اوباما آغاز کرده است.
واقعیت این است که ترویج صوری آتش بس و مذاکرات صلح ابزاری مفید برای مدیریت سیاست های مربوط به سوریه در آخرین سال حیات دولت کنونی آمریکاست. اگر این اقدام دولت آمریکا از سوی رسانه ها و نخبگان سیاسی به چالش کشیده نشود، کاخ سفید قادر خواهد بود به طور همزمان ادعا کند هم بر رفتن بشار اسد و هم بر پیشرفت آتش بس و حل و فصل سیاسی بحران سوریه تاکید دارد. هر چند چندان اهمیت ندارد که این ادعا ارتباطی با واقعیت ندارد. به هر حال، قدرت برتر بودن بدین معناست که مجبور به تاسف خوردن نیستید زیرا مجبور نیستید به مسئولیت خود در جنگ وحشتناک و آشوبی که به علت سیاست شما در یک کشور حاکم شده است اذعان کنید.